خسته ام - عشق و تنهایی

عشق و تنهایی

خوشا آن که خود را خوار انگاشت ، و کسبى پاکیزه داشت ، و نهادش را از بدى بپرداخت ، و خوى خود را نیکو ساخت و زیادت مالش را بخشید و زبان را از فزون گویى درکشید ، و شرّ خود را به مردم نرساند و سنّت او را کافى بود ، و خود را به بدعت منسوب نگرداند . [ مى‏گویم بعضى این فقره و آن را که پیش از آن است به رسول خدا ( ص ) نسبت داده‏اند . ] [نهج البلاغه]

صفحه نخست

پیام رسان

پست الکترونیک

اوقات شرعی

لوگوی وبلاگ

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :58
بازدید دیروز :96
کل بازدید :172459
تعداد کل یاداشته ها : 336
103/9/3
5:8 ص

مشخصات مدیروبلاگ

مولایی[99]

با استعداد وذوق هنری وبا سایقه

خبر مایه

بایگانی وبلاگ

مهر 91[7] آبان 91[5] دی 91[57] بهمن 91[61] اسفند 91[162] فروردین 92[36]

لوگوی دوستان

پیوند دوستان

دل شکســــته عشق فقط خدا باور من...!!! wanted کشکول کشاورزی نوین عرفان وادب ردپای عشق I love you مناجات با عشق از یک انسان زندگی زیباست اما... جالب انگیزناک معرکه همون قلقلک بسوی ظهور داستانک

عناوین یادداشتهای وبلاگ

من با این دخترِ عروسی نمی کنم:)) سنگ پا:)):D یک واقعیت:)):D عشق اتوبوسی :D:)) عناوین یادداشتها[336]

خسته ام

مولایی

خسته ام از این هوای تاریک و بارانی ************************از این دلتنگی و درد و پریشانی

خسته ام از این قلبهای بی احساس***********************از این گونه های خیس و التماس

خسته ام از این روزهای تنهایی************************از این بیهوده امیدها به نور و رهایی

خسته ام از این حرفهای بی پایان*************************از این قلب ناامید و همیشه نالان

خسته ام از این عشقهای پوشالی*************************از به ظاهر مردان پوچ و تو خالی

خسته ام از تیک تیک ساعت دیوار************************از ناله های درد دل همیشه بیمار

خسته ام ازاین آدمک های زشت وبی قلب***************از این دنیای بی رنگی و زمستون سرد

91/11/18::: 2:2 ع

اولین دیدگاه را شما بگذارید

با من دوست بشید

پیامهای عمومی ارسال شده

+ آنقدر رشیدی که تنت افتاده اطراف تنت پیرهنت افتاده یک ظرف عسل داشت لبت فکر کنم با سنگ زبس که زدنت افتاده از بس به سر و صورت تو سنگ زدند خدشه به عقیق یمنت افتاده سر در بدنت بود که پامال شدی پس دست تو نیست گردنت افتاده برگرد حسین زود حسین برگردانش در خیمه عروس حسنت افتاده